صدور انقلاب اسلامي


ماهيت انواع انقلاب ها و صدور انقلاب
برخي از انقلاب ها به دليل ماهيت ايدئولوژيک محدود خود، صرفا يک حرکت در چارچوب مرزهاي يک کشور بوده، ديدگاه فراملي ندارند. اين موضوع در مورد انقلاب هايي که رنگ ملي گرايي دارند، به خوبي مشهود است. آنها در مبارزه بر ضد استبداد و در قالب حفظ منافع ملي و قومي، دست به انقلاب زده، به هيچ وجه، حساسيتي بر ملت ها و کشورهاي ديگر ندارند، اگر چه ممکن است به طور غير مستقيم ملت هاي همجوار را نسبت به منافع ملي شان و نيز وضعيتي که دارند آگاه سازند و به آنها جرئت و جسارت مبارزه بدهند. اما دسته ي ديگري از انقلاب ها به لحاظ داشتن ايدئولوژي فراملي، نه تنها به مسائل داخلي توجه دارند، بلکه به بسط انديشه ي انقلابي خود در فراسوي مرزهاي ملي خود نيز مي انديشند.(1)
انقلاب هايي که داعيه ي جهاني دارند، اصولا طرح و برنامه اي براي تمام جهان ارائه مي کنند که اين خود منبعث از ايدئولوژي اين نوع انقلاب هاست. به عبارت ديگر، اين انقلاب ها روحيه ي برون فکني دارند و حتي اين گونه بيان مي شود که رهبران انقلاب شرط بقاي انقلاب را ايجاد انقلاب در ديگر نقاط جهان مي دانند تا به مثابه ي پشتوانه هايي براي رژيم انقلابي محسوب شوند. ايدئولوژي اين نوع انقلاب ها داراي چارچوبي جهان شمول است و بر همين اساس، براي حصول اهداف خود، همواره به کل جهان نظر داشته، حرکت تاريخ را بر اساس منطقه ي خاص خود تعبير و تفسير مي کنند و بر اين اساس، تصويري از کمال و سعادت بشر ارائه مي دهند و آن را به عنوان الگوي کامل و جامع به تمام جهان معرفي مي کنند.
پديده ي «صدور انقلاب» نيز از بحث مزبور منبعث مي شود؛ يعني يک رژيم انقلابي زماني در پي صدور انقلاب و اصول و ارزش هاي آن به جهان خارج بر مي آيد که ادعاي جهان شمولي داشته باشد. چنين نظامي داراي ايدئولوژي مبتني بر فلسفه ي اجتماعي و سياسي است و اين فلسفه به طور مطلق و عام پذيرفته شده و به مثابه ي نسخه اي تلقي مي شود که قابليت تجويز براي ظرفيت هاي مکاني و جغرافيايي ديگر دارد. (2)
از جمله دلايل ظهور پديده ي صدور انقلاب در انقلاب هاي جهان شمول، اين است که تحولات سياسي در کشورها، به نسبتي مي تواند کشورهاي همسايه را نيز تحت تأثير قرار دهد. بر اين اساس، شعارهاي انقلابي يک ملت برخاسته و خواستار دگرگوني، تأثير مستقيمي بر نحوه ي زندگي و نيز حکومت کشورهاي همسايه مي گذارد و به دنبال بروز چنين پديده اي، عده اي به مخالفت با انقلاب در کشور مادر، بر مي خيزند و درصدد بر مي آيند تا با سرکوب آن و شعارهايش ، مانع نفوذ افکار و انديشه هاي آن در کشور متبوع خود شوند. کشورهاي انقلابي نيز براي حفظ دستاوردهاي انقلاب خود، متقابلا به اقدام مي پردازند و به اتخاذ روش هاي گوناگوني براي صدور انقلاب مبادرت مي ورزند؛ روش هايي که منبعث از روح حاکم بر ايدئولوژي آنهاست.(3)

صدور ارزش ها و آرمان هاي انقلاب اسلامي

با توجه به مطالب مزبور، مي توان گفت: انقلاب ايران نيز از اين قاعده مستثنا نيست، به ويژه که اين انقلاب با رويکرد ايدئولوژيک و سمت و سوي عقيدتي خود، به مثابه ي انقلابي اسلامي از توانمندي تأثيرگذاري بر گستره ي جغرافياي وسيع اسلام برخوردار است.
اين انقلاب با تکيه بر بعد معنوي خود، تأثير بسزايي در جهت گرايش نهضت هاي اسلامي به سوي تحقق انديشه هاي اسلامي داشته است. اين انقلاب نه تنها الگوي عيني جنبشي مردمي براي نهضت هاي شيعي منطقه به شمار مي آيد، بلکه حتي به طور عام تر، نمونه اي واقعي از انقلابي اسلامي را براي تمام مسلمانان جهان به نمايش گذاشته است.
انقلاب ايران با الهام از ايدئولوژي اسلامي، که داعيه دار سعادت و خوشبختي تمام جهانيان است، طبيعي بود که نتواند در محدوده ي جغرافيايي ايران توقف نمايد و مي بايست پيام آن و امواجش در درجه ي اول، به ملل مسلمان کشورهاي همسايه و سپس به همه ي ملل مستضعف جهان برسد. از اين رو، صدور انقلاب از همان روزهاي نخست، مورد توجه مسئولان قرار گرفت و بدين سان، صدور انقلاب به مفهوم صدور انديشه و عقايد انقلاب، که منبعث از دين مبين اسلام است، در برنامه ي کار انقلابيان قرار گرفت. (4)
ايدئولوگ انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني رحمه الله، صدور انقلاب را به مفهوم صدور ارزش ها، آرمان ها و تجربيات انقلاب اسلامي، همچون استقلال، نيل به خصلت هاي انساني و خودکفايي، حمايت از مستضعفان و رنج ديدگان و محرومان، ايجاد عدالت اجتماعي، و نفي اشرافيگري و تبعيض ها و نژاد گرايي تعريف نمود.

ماهيت انقلاب اسلامي ايران

هر چند انقلاب اسلامي ايران به وسيله ي مردم مسلمان ايران و به رهبري يک روحاني شيعه به وجود آمد و رشد کرد و بدون ترديد، از بسياري از خصوصيات اسلام در پرتو تشيع بهره گرفت و از اصول انقلابي تشيع در رشد خود سود جست و بر مسلمانان شيعه ي جهان، به ويژه شيعيان عربستان، عراق و لبنان، تأثير محسوسي نهاد، ولي مسلمانان شيعه ي ايران و رهبر آن خود انقلاب را يک انقلاب منحصرا اسلامي مي دانند و آن را همين گونه معرفي مي نمايند؛ زيرا آنچه همه را جمع و متحد کرد اسلام بود، نه چيزي ديگر. بنابراين، بر فرض که انقلاب اسلامي از اصول و ارزش هاي تشيع برخوردار شده باشد، انقلابي اسلامي است؛ همان گونه که انقلاب اسلامي به رهبري عثمان دن فوديو و حاج عمرو مهدي در آفريقا، اسلامي بودند، نه انقلاب هاي شافعي، مالکي، حنفي و مانند آن. (5)
از سوي ديگر، انقلاب اسلامي مدعي است تنها حلقه اي از يک سلسله ي طولاني است که به وسيله ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و بلکه به وسيله ي پيامبران پيش از اسلام بنيان گذاري شده و با انقلاب اسلامي ايران نيز تمام نمي شود، بلکه ادامه خواهد يافت. انقلاب اسلامي ايران بخشي از کل انقلاب مداوم پيامبران خدا و بخشي از کل انقلاب مداوم اسلام است که تا استقرار عدل جهاني و حاکميت موعود مطلق خدا به دست بندگان خالص او و مستضعفان ادامه خواهد يافت. (6)
بنابراين، انقلاب اسلامي نمي تواند محدود به تشيع و شيعه باشد؛ چرا که انقلاب اسلامي تداوم انقلاب انبيا، تداوم انقلاب اسلام و بازسازي ارزش هاي نبوت عامه و خاصه و امامت عامه و خاصه است و برخلاف کوشش مغرضان، نمي تواند يک انقلاب فرقه اي، نژادي و طبقاتي باشد، مي تواند الگوي خوبي براي انقلاب پيروان ديگر اديان و مذاهب اسلامي وبراي تمام مستضعفان باشد.
بر اين اساس، مي توان گفت: انقلاب ايران نه اولين انقلاب اسلامي است و نه آخرين خواهد بود، و ارزش و اهميت اين انقلاب بيش از همه در اين است که عملا روش و طرز تفکر جديدي به همراه آورده است. اين روش و طرز تفکر براي تمامي مسلمانان و حتي تمام مستضعفاني که در پي استقلال و آزادي و عدالت هستند قابل تأمل و تعمق است.
در ادامه، به نفوذ افکار انقلابي انقلاب اسلامي ايران در جهان اسلام و حتي در سطحي وسيع تر، در ميان مستضعفان جهان مي پردازيم:

بيداري اسلامي در جهان با نداي انقلاب اسلامي

انقلاب اسلامي ايران نقطه ي آغاز خيزش تفکر اسلامي است. در حالي که قرن بيستم با عقب نشيني اسلام، در پي ضعف و ناتواني امپراتوري عثماني آغاز شد. پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال هاي پاياني اين قرن، آغاز دوره ي جديدي از ظهور مجدد اسلام را نويد داد.
انقلاب اسلامي ايران بر اساس مباني عقيدتي، که در درون خود پنهان کرده بود، از يک سو، واکنشي خشمگينانه نسبت به وضع موجود نشان داد و به نوعي نارضايتي از نظر موجود و جايگاه اسلام معاصر را به منصه ي ظهور گذاشت، و از سوي ديگر، با طرح عقايد روشنگرانه، نارضايتي خود را نسبت به استراتژي در پيش گرفته شده ي ديگر جنبش هاي اسلامي براي رسيدن به مطلوب اسلام ابراز نمود و نداي رهايي از جريان حرکت تاريخ بر اساس مفروضات از پيش تعيين شده ي نوگرايي را سر داد که بر اين اساس، هم خواهان افزايش توان مبارزاتي و تغيير الگوي عمل بود و هم جايگزين مناسبي براي رهايي از وضع موجود و گشايش وضع مطلوب داشت. روش حرکت اسلامي در ايران استفاده از نيروهاي بالقوه و تبديل اين نيروها به حالت بالفعل و بسيج انديشه هاي ذخيره شده در درون ملت هاي اسلامي با مديريت همه جانبه و با توان حرکتي در حد اعلا و سرعتي به مراتب تندتر از ساير جنبش هاي اسلامي بود. بدين روي، اين حرکت اسلامي به عنوان الگويي براي تلاش هاي ايدئولوژيک در ميان ساير ملل اسلامي مورد ملاحظه قرار گرفت و موجب شد تحولي عميق در راهبرد يا شيوه ي عمل و چگونگي تعيين اهداف آنها صورت بگيرد. حرکت اسلامي در ايران، زمينه ي اين ذهنيت را فراهم آورد که هنوز توان تصور آرماني فراتر از آنچه در گذشته ساير حرکت ها در پيش گرفته بودند و امکان دگرگوني و بازگشت به آنچه «دوران طلايي اسلام» گفته مي شود، وجود دارد و شايد اعتقاد به همين توانمندي بود که روحيه ي ديگر جنبش هاي اسلامي متأثر از انقلاب اسلامي را فزوني بخشيد. (7)
از اين رو، مي توان گفت: مهم ترين تأثير ايران انقلابي بر جهان اسلام و حتي در سطح وسيع تر و در ارتباط با مستضعفان کل جهان، در بعد افکار و ايدئولوژي است.
ايدئولوژي [امام] خميني بامطرح کردن نتايج انحطاط اخلاقي، بي عدالتي اجتماعي - اقتصادي و از همه مهم تر، مسئله ي «افتخار، شأن و احترام» مسلمانان در مقابل دست درازي هاي سياسي - فرهنگي ابر قدرت ها، مسلمانان را در يک سطح شخصي بسيار عميق مورد خطاب قرار مي دهد؛ او به مسلمانان مي گويد که مي توانند بحران هاي شخصي و وجودي خود را از طريق اعمال نظامي - سياسي و حمله به رژيم هاي نامشروع و حاميان ابر قدرت آنها مرتفع سازند. همين پيوند پويا ميان جراحات شخصي و روحي و برنامه هاي سياسي با توسل به خشونت است که ايدئولوژي [امام] خميني را به يک نيروي قوي مبدل مي سازد. [امام] خميني با درهم آميختن قلمرو سياسي و معنوي مسلمانان، اين امکان را مي دهد که دنياي در حال دگرگوني خود را با معنا سازند و در عين حال، هدف سياسي صدور انقلاب اسلامي را گسترده تر سازند. (8)
بدين سان، اندکي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، موجي فراگير سراسر جهان اسلام را فراگرفت و نه فقط مسلمانان، بلکه تمام مستضعفان جهان را به حرکت درآورد؛ چرا که مخاطب امام، مستضعفان سراسر کره ي زمين بودند:
بايد اين نهضت در تمام عالم، نهضت مستضعف در مقابل مستکبر در تمام عامل گسترده شود. ايران مبدأ و نقطه ي اول و الگو براي همه ي ملت هاي مستضعف است. در تمام اقشار عالم، مسلمين به پا خيزند. بلکه مستضعفين به پا خيزند. وعده ي الهي مستضعفين را شامل است و مي فرمايد که ما منت بر مستضعفين مي گذاريم که آنها امام ما بشوند در دنيا و وارث باشند. امامت حق مستضعفين است. وراثت از مستضعفين است. مستکبرين غاصبند، مستکبرين بايد از ميدان خارج شوند. (9)

پی‏نوشتها:

1- رسول جعفريان، «انقلاب اسلامي ايران در دنياي جديد»، مجله ي حضور، ش 30 ، ص 142.
2- حمزه امرايي، انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي اسلامي معاصر، ص 50.
3- همان، ص 51.
4- جان ال - اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ص 261.
5- ابوالفضل عزتي، اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، ص 407.
6- همان، ص 403.
7- حمزه امرايي، انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي اسلامي معاصر، ص 177-178.
8- تشيع، مقاومت و انقلاب، ص 84،مقاله ي ماروين زونيس و دانيل برومبرگ، «تشيع به روايت (امام خميني)».
9- امام خميني، صحيفه نور، ج 6، ص 68.

منبع: کتاب ژئوپليتيک شيعه و نگراني غرب از انقلاب اسلامي